زرشکیانه!!

W E AR_E LI VI/NG I N A FA/ N_TA SY

زرشکیانه!!

W E AR_E LI VI/NG I N A FA/ N_TA SY

Þetta er ágætis byrjun

یک "یقین" دارم و بی شماری شک،و چه یقین خرد کننده و جبر الودی.چه یقین بی رحم و صلبی.انگار قانونی باشد از قوانین فیریک،توان نقض شدن دارد اما هر چه جلو میروم استوار تر و درخشان تر میشود.همه تکه پاره های زندگی ام را میزند کنار و به عریانی ام نگاه میکند،بی هیچ شرم و هیچ نیرویی که یارای مقاومت در برابرش را داشته باشد.

انگار که یقینی طلبیده باشم،انگار که جویای صلبیتی در زیستنم بوده باشم.

اما دریای شک که بر لبه سخره ای ایستاده ام و میبویمش.

که چه چیز گناه الود است و چه چیز نیست، و چه چیز درست است و چه غلط.که چه خواهد امد.

و این لعنتی،که چه از میان امواج بیرون خواهد امد.


خیلی هم بد نیست.حتی اگر زخم ها التیام نیابند، به وجودشان عادت خواهم کرد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد