مشابه چیزی که عرفای صوفیه می گفتن. و اوهوم. عشق حلول تو چیزای دیگه و تحلیل رفتن رو به آدم یاد می ده.
+ساعت هفت پا شدم رفتم مدرسه و امتحان گه دینی ساعت ده بود. برگشتم. آخ دستام یخ زده.
میس اندرستودی به نظر من.بی کرانگی منظور وسعت کیهان ـه،و اینطور به نظر میاد که ما نه وسطشیم نه جای خاصی ازشیم یا عزیز کرده یه چیزی مافوق این دنیاییم،٥ ملیارد سال دیگم محو میشیم بی هیچ اثر " جاودانه " ای.عرفان بیکرانگی دیگه ای داره که درست خلاف این بیکرانگی ـه که سول میت تون اشارت دارن. این "عشق" لعنتی باعث میشه خودت رو بزرگ ببینی،برای چیزایی که احساس میکنی.شباهت داره با نجربه دینی ولی ازش دوره از لحاظ معنایی.خیلی خیلی. +مارو کشوندن مدرسه مجانب یادمون بدن:-" منم شاسگول کفش ورزشی پوشیدم،دنیا های موازی ای وجود داره که من توشون بر اثر سر خوردن رو یخ مردم:-" بده این دی ماه:-"
میس آندرستودی به نظر من :دی منظورم از سول میت ساگان نبود. اون حس تستیکیولار فیکشن بود. و اوممم... منظورم هم اون جنبه ی عرفان دینی نبود. وحدت وجود رو گفتم. و نیازی نیست به دینی معتقد باشی یا عشقت به خدا باشه. عاشق که می شی، داری لحظه هایی رو که دقیقا همین عظمت و وستنسی رو که این برادر می گه تجربه می کنی. و این تو نمودارشون لااقل تو یه نقطه متقاطعه :-" و الا بنده حرفی از تساوی دو تابع نزدم، اینا محض رضای خدا دامنه ی یکسان هم ندارن آخه. والا.
عه:-" من مخالفم اقا،مخالفم.کلاسشم بیشتره:-"
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
مشابه چیزی که عرفای صوفیه می گفتن. و اوهوم. عشق حلول تو چیزای دیگه و تحلیل رفتن رو به آدم یاد می ده.
+ساعت هفت پا شدم رفتم مدرسه و امتحان گه دینی ساعت ده بود. برگشتم. آخ دستام یخ زده.
میس اندرستودی به نظر من.بی کرانگی منظور وسعت کیهان ـه،و اینطور به نظر میاد که ما نه وسطشیم نه جای خاصی ازشیم یا عزیز کرده یه چیزی مافوق این دنیاییم،٥ ملیارد سال دیگم محو میشیم بی هیچ اثر " جاودانه " ای.عرفان بیکرانگی دیگه ای داره که درست خلاف این بیکرانگی ـه که سول میت تون اشارت دارن. این "عشق" لعنتی باعث میشه خودت رو بزرگ ببینی،برای چیزایی که احساس میکنی.شباهت داره با نجربه دینی ولی ازش دوره از لحاظ معنایی.خیلی خیلی.
+مارو کشوندن مدرسه مجانب یادمون بدن:-" منم شاسگول کفش ورزشی پوشیدم،دنیا های موازی ای وجود داره که من توشون بر اثر سر خوردن رو یخ مردم:-" بده این دی ماه:-"
میس آندرستودی به نظر من :دی منظورم از سول میت ساگان نبود. اون حس تستیکیولار فیکشن بود. و اوممم... منظورم هم اون جنبه ی عرفان دینی نبود. وحدت وجود رو گفتم. و نیازی نیست به دینی معتقد باشی یا عشقت به خدا باشه. عاشق که می شی، داری لحظه هایی رو که دقیقا همین عظمت و وستنسی رو که این برادر می گه تجربه می کنی. و این تو نمودارشون لااقل تو یه نقطه متقاطعه :-" و الا بنده حرفی از تساوی دو تابع نزدم، اینا محض رضای خدا دامنه ی یکسان هم ندارن آخه. والا.
عه:-"
من مخالفم اقا،مخالفم.کلاسشم بیشتره:-"